۱۳۸۶ خرداد ۱۹, شنبه

اسلام گيت منشعبين، عاقبت چپ "ضد امپرياليست ٢

اسلام گيت منشعبين
عاقبت چپ "ضد امپرياليست"
(٢)
محمد آسنگران
7
ژوئن 2007
در بخش اول اين نوشته٬ گفتم که دنيا در حال بازنگري و اعتراض به دو قطب تروريستي است. مردم از دخالت مذهب و از ترور و قتل و بمباران و نابودي هزاران نفر به دست اين دو قطب ضد انساني معترض هستند. پروسه بازبيني و بازنگري و پروسه نقد آغاز شده است. اکنون ما با بروزات يک جنبش جهاني عليه ميليتاريزم دولتي غرب٬ عليه مماشات دولتهاي اروپايي با اسلام سياسي و عليه تروريسم اسلامي و اسلام سياسي و عليه نقش کليسا مواجه هستيم. اين جنبش بنا به تعريف ضد مذهبي، سکولار و آتئيست است و بر عليه همه مذاهب و بويژه عليه اسلام سياسي و اسلام آغاز شده است. ما بعنوان کمونيستها و حزبي که در سطح بين المللي بويژه در ايران فعال هستيم٬ اين شرايط را درک کرده و براي ايجادچنين شرايطي دخيل بوده ايم. با اعلام مبارزه اي عملي عليه همه مذاهب و بويژه عليه اسلام سياسي در دنيا، در غرب و از جمله در کشور آلمان٬ به يک کمپين دست زده ايم و تلاش ميکنيم اين کمپين را جهاني کنيم. کمپيني که جفت شش آورد و باعث عطف توجه ميليونها نفر در آلمان و در دنيا به ما شد
اين کمپين با ديگر کمپينهاي ما بسيار متفاوت است. اين کمپين جهاني است زيرا جنبشي جهاني وارد ميدان شده است. ما سازماني و کمپيني براي تحرک جامعه و سمت و سو دادن به آن را آغاز کرده ايم. و با نام گذاري آن به اکس مسلم و کمپين "ما از مذهب رويگردانيم" تلاش ميکنيم هم مردم کشورهاي اسلام زده و هم همه انسانهاي ضد مذهب در کشورهاي غربي را بسيج و سازمان بدهيم و به ميدان بياوريم. در اين راستا پيشرويهاي قابل توجهي داشته ايم. زيرا جريانات و افرادي در راس اين حرکت هستند که بسيار فراتر و وسيعتر از ما است. ما تنها سازمان کوچکي در راس بخشي از اين جنبش هستيم. اين سازمان و اين شکل از کمپين قرار است راه نشان بدهد که خروج از اسلام را به شکل توده اي عملي کند و سازمان بدهد. اين تشکل، تشکل تنها کمونيستها نيست. اين حرکت و کمپين متعلق به همه انسانهاي ضد مذهب و ضد اسلام است. بنيان گزاران آن هم فقط کمونيستها نيستند. اين تشکل ديگري براي فعاليتهاي تا کنوني ما نيست فراتر از همه اينها است نوع تازه تر و فراتري از کمپينهاي تا کنوني ما است. مخالفين ما در يک چهارچوب محدود و فرقه اي اين کمپين را ارزيابي ميکنند دليل هم علاوه بر محدود نگري و ديد مثبت آنها به اسلاميهاي ميليتانت عليه آمريکا و... اساسأ دوري و بيخبري و عدم تحليل آنها از اوضاع فعلي دنيا و روندهاي سياسي در جريان است
اکنون جامعه فارسي زبان هم کم کم متوجه اين کمپين ميشود. جالب اين است که اپوزيسيون "چپ و سکولار" جمهوري اسلامي, با برداشتي نيمه مذهبي و عقب مانده در مجموع با سکوت و بي تفاوتي به اين حرکت اجتماعي برخورد ميکند. اخيرا اتهامات و نوشته هايي از دوستان سابق٬ يعني منشعبين يا همان حزب "حکمتيست" را شاهد هستيم که البته کمي از حزب طوفان هم طوفاني تر شده اند !؟ و اتهاماتي نثار ما کرده اند که قابل انتظار نبود. متاسفانه اينها به يک خود فريبي و افتضاح سياسي دچار شده اند. "اسلام گيت منشعبين" مناسب ترين لقبي است که ميشود به اينها داد. اينرا پاينتر توضيح ميدهم
اينها بعد از سکوتي تقريبأ طولاني و بعد از اينکه متوجه شدند که بخشي از تشکيلاتشان به اين کمپين علاقه نشان ميدهد، راه چاره را در اين ديدند که در مقابل اپوزيسيون داخلي خود به عقب مانده ترين "استدلال" و سخيفترين اتهامات عليه ما روي آورند. بعد از به عقب راندن چپ سنتي و دوم خرداديهاي خجول در آلمان، صداي هياهو و فغان اين چپ عقب مانده و جهان سومي در دالانهاي محافل تشکيلاتيشان اجازه نميدهد حرف جامعه را هم بشنوند. کارشان به جايي رسيده است که رفيق ديروزي خودشان را به وابستگي به "امپرياليسم و صهيونيسم و موساد و..." متهم ميکنند. کليد دار اين "شغل شريف" تا ديروز مقامات جمهوري اسلامي، اصلاح طلبان حکومتي از نوع گنجي، سحابي و رئيس دانا و ... بودند. اکنون چپ هاي از "نوع جديد" و يا راستهاي خجول امروز به اين درد گرفتار شده اند. افتضاح اين است که اينها ميدانند متهم کردن کمونيستها و آدمهاي ضد مذهب به همکاري با "صهيونيسم و امپرياليسم و موساد" در فرهنگ و سيستم قضايي اسلامي به معناي تاييد حکم مرگ و فراخوان به تعرض و کشتن مخالفين اسلام است
در جريان مباحثات اخير در مورد کمپين اکس مسلم٬ يکباره مطالبي از افراد منشعبين در ارگان رسمي حزبشان و سايتهاي اينترنتي منتشر شد که ديگر٬ مرز همه چيز را بهم زده و خط قرمزها را در نورديده است. اين ديگر بحث در مورد دو قطب تروريسم جهاني و اسلام و مهد کودک سازي اسلاميها و.... نيست. اين يک اتهام سخيف و سقوط به دامن اسلاميها است. اين اتهامات در چهارچوب اسلامي سزايش مرگ است. قبل از آقايان نودينيان و قزويني و .... و قبل از صدورقرار حزب "حکمتيست"، تلويزيون جمهوري اسلامي کانال يک اعلام کرد که عده اي " عوامل صهيونيست در آلمان به اسلام توهين کرده اند و کافر شده اند. انشالله مسلمانان متعهد جوابشان را خواهند داد" قبلتر سحابي و گنجي و رئيس دانا گفته بودند که حزب کمونيست کارگري از اسرائيل پول ميگيرد. و ما همان موقع معناي سياسي و عملي چنين اتهاماتي را توضيح داديم. آقاي نودينيان از مرکزيت حزب "حکمتيست" اخيرأ عليه کمپين "اکس مسلم" نوشته اند: " پشت این کمپین از بورژوازی دست راستی غرب تا موساد و کلیسای کاتولیک خوابیده و برایش هزینه می کنند
اين اتهامات سخيف عليه هر انساني٬ بايد محکوم شود. اين يک بدعت دراپوزيسيون است. اين اتهامات اگر از سوي فلان حزب اللهي يا رئيس دانا و گنجي و حجاريان به روي ما پرت ميشد، شايد با جوابي ساده و درخور حال آنها، از کنار اتهاماتشان ميشد رد شد. زيرا آنها شغلشان اتهام زدن و دفاع از کيان اسلام و جنبش ملي اسلامي بوده و جايگاهشان معلوم است
اما اخيرأ کساني که اين اتهامات را به کمونيستها ميزنند و اعلام ميکند که "موساد و.... براي اين کمپين هزينه ميکنند"، مدعي "چپ" بودن و مبارز بودن و اپوزيسيون جمهوري اسلامي بودن هستند! اينجا ديگر بحث سياسي نيست. موضوع هنگامي که به همکاري بايک دستگاه مخوف و تروريست مانند موساد ميرسد، بايد اتهام زننده يا ثابت کند و يا رسمأ معذرت بخواهد. با اين اتهامات نبايد کنار آمد. اپوزيسيون جمهوري اسلامي هر اختلافي که با هم داشته باشند، نبايد به اين فرهنگ آخوندي عادت کنند. اينها بحث سياسي يا اختلاف سياسي نيستند اينها فتواي آخوندي است. توجه کنيد ايشان در ادامه اتهامات بي سند و مدرک خود چنين نوشته اند: " جریان اکس مسلم و یا معنی واقعی این کلمه یعنی "مسلمان سابق"، بسیار بیشتر از هر رنگ و لعابی که به آن زده شود، لشکری است در اردوی کلیسای رسمی و نهاد های بورژوائی دولتهای غربی و در بسیاری موارد سازمان یافته و تامین اعتبار مالی و تبلیغاتی از جانب نهادهای رسمی وابسته به راست ترین جناحهای حکومتی راه اندازی شده است
اين اتهامات جواب سياسي نميخواهد ادبياتي از نوع کيهان شريعتمداري و کيهان هوايي است، و بايد در همان کانتکست آن را ديد و جواب داد
در ادامه و در تاييد اين ادبيات اسلامي٬ حزب "حکمتيست" يک قرار تصويب کرده است که مردم را از پيوستن به اين کمپين منع ميکند عين قرار مصوب رهبري اين حزب چنين است
در مورد کمپین "اکس مسلم"قابل توجه همه اعضای حزب در خارج کشور
کمیته رهبری حزب حکمتیست
نشریه کمونیست هفتگی، مواضع حزب را اعلام میکند و موضع اعلام شده در
شماره ۱۴۷ این نشریه در مورد کمپین "اکس مسلم" در خارج کشور موضع حزب حکمتیست است. باعث تاسف است که رهبری حزب کمونیست کارگری بازهم به بازی به چنین میدانی کشیده شده است. ما همانگونه که همگان را از مشارکت در تحرکات جریاناتی نظیر هخا، الحواز، ترک پرستان و ناسیونالسیت های کرد و فارس و غیره در ایران منع کرده و اهداف این به اصطلاح مبارزات را افشا نموده ایم، امروز هم نه تنها از کمپین "اکس مسلم" حمایت نمی کنیم بلکه از یک موضع کمونیستی و ضد مذهبی با هرگونه توهم به این کمپین مبارزه میکنیم و مردم را از پیوستن به آن منع میکنیم. این کمپین در نهایت آب به آسیاب جریانات اسلامی و دست راستی در اروپا میریزد
کمیته رهبری حزب حکمتیست
۲۷
مه ۲۰۰۷
همين چند جمله تناقضات زيادي را درخود دارد. چگونه است که کمپيني در آلمان عليه سازمانهاي اسلامي اعلام موجوديت ميکند و عملا باعث ميشود که اين سازمانها و دولت آلمان در مماشات با آنها عقب نشيني هايي را بپذيرند٬ ولي در عين حال هم "به نفع جريانات اسلامي است و هم آب به آسياب جريانات دست راستي اروپا ميريزد". اين اتهامات عقب مانده در حالي به روي ما پرت ميشود، که در آلمان ميان ما از يک طرف و اسلاميها و مدافعين آنها از طرف ديگر يک دعواي تن به تن با سازمانهاي اسلامي در جريان است. در نبود ما٬ و جريانات مترقي ضد مذهبي، گروههاي دست راستي با پرچم اعتراض به خارجيها و مردم منتسب به مسلمان ميتوانستند فضاي جامعه را راسيستي کنند. اين جريانات همين حالا وجود دارند و يک بخش از مبارزه ما عليه آنها است
اما با اين احکام مشعشع دلسوزان اسلام، که گويا ما آنرا استثنا کرده و کمتر عليه ديگر مذاهب مبارزه ميکنيم و به اسلام اجحاف ميشود، تکليف ما روشن است. اينها از سر "عدالت" خواهي مبارزه با مذاهب که گويا اين "عدالتخواهان"ميخواهند عليه همه مذاهب به يک اندازه مبارزه شود، ما "هم به اسلاميها خدمت ميکنيم ٬ هم به دست راستي هاي اروپايي"!؟. جل الخالق٬ نويسندگان اين چند خط ٬ کجا زندگي ميکنند و چه اندازه از دنياي امروز در کره زمين و اين جنبش ضد مذهبي و کمپين مورد بحث اطلاع دارند؟ چه منافع حقيري اينها را اين چنين به خودفريبي وادار کرده است؟ اينها سوالاتي محوري است. البته اين اولين بار نيست که اين مرکز غيبي فتواي" نکنيد" و "در خانه بمانيد" را صادر کرده است
جالب است، رهبري يک "حزب سياسي"، کارش اين شده است که مدام دستورالعمل صادر کند و مردم را از حرکت و فعاليت و مبارزه منع کند. در مقابل اين سياست رسمي و به ويژه نوع و لحن و ادبيات اسلامي آن حتي در درون خودشان هم مجادله است. قبلأ به همين نارهبران گفته اند که ديگر حق ندارند، مردم را "خر" خطاب کنند و يا با تفرعن با مردم صحبت کنند. اين بار باز هم در يک تند پيچ سياسي رهبري اين "حزب" با يک فرهنگ شناخته شده و نخ نما به دفاع از افتضاحات سياسي گذشته خود پرداخته است. قرار بالا تاکيد کرده است که اگر در جريان شورش مردم در آذربايجان و کردستان و....، دستور خانه نشيني به مردم داده شد اينجا يک بار ديگر برآنها تاکيد ميشود. به اعضايشان ميگويند عليه اسلام سياسي نبايد کاري داشته باشند و نبايد به سازمان اکس مسلم بپيوندند.اگر چه تعدادي در درون خود اينها معترض هستند و نميخواهند مثل رهبريشان مدافع حزب الله باشند. اما اين قرار حکم منع آنها براي پيوستن به مبارزه اي ضد اسلامي است. ظاهرا فکر کرده اند اين بار با چسبيدن به کلمه اکس مسلم، ميتوانند همه اين تزها و تئوريهاي راست و ضد مبارزات مردم را مجددا به معترضين درون سازمان خود حقنه کنند
حقيقت اين است که مشکل اينها اسم "اکس مسلم" نيست بلکه مشکل اينها ابعاد فعاليت و پيشروي کمونيستهاي کارگري و تمايل بخشي از تشکيلات اينها به اين نوع فعاليت است. مشکل واقعي آنها جواب به صف خودشان است. اين قرار نه عليه ما و نه خطاب به ما صادر شده است. اين قرار خطابش به اعضا و کادرهاي خودشان است که به اين مبارزه ضد اسلامي نپيوندند. افتضاح "حزب تعدد نظرات" آقاي مدرسي اينجا بطور آشکاري خود را نشان ميدهد. اما جدا از جنبه درون تشکيلاتي اين موضع، اين افتضاح و افتضاحات سياسي قبلي متکي بر يک نگرش و ارزيابي عمومي است که بايد به آن پرداخت
کوروش مدرسي و ظاهرا تيم همراه او بهمراه "حزب طوفان" و "چپ ضد امپرياليست" و مدافع حزب الله معتقدند که دنياي بعد از جنگ سرد، دنيايي تک قطبي است که در آن فقط امپرياليسم آمريکا، مي زند و مي تازد و اسلام سياسي مظلوم واقع شده است. گويا اين جنبش ارتجاعي و تروريست نتيجه و بر آيند مبارزات مردم در مقابل لشکرکشي و سياست تخريب و سياستهاي ضد مردمي امپرياليستها است. گويا اين جريانات اسلامي جنبش مقاومت بر حقي در عراق سازمان ميدهند و در فلسطين و لبنان چتر حمايتي مردم عليه اسرائيل،يا عليه صهيونيسم و امپرياليسم هستند. تمام مسئله اين است که اينها از سر دفاع از اسلام و جنبش اسلامي و در مواردي حکومت اسلامي غش کرده زيرا آنها در مقابل امپرياليست و صهيونيست هستند و.... در مورد کمپين "ما از مذهب رويگردانيم" و سازمان اکس مسلم هم بر مبناي اين تحليل و ارزيابي عمومي متد متافيزيکي آنها خود را به نمايش گذاشته است. به همين دليل آنطرف صف در کنار حزب الله ايستاده و عليه کمونيستها و ضد مذهبها شمشير مي کشند
براي اينها صف مردم معترض دنياي متمدن و بشريت مخالف اين دو قطب، معنايي ندارد. اينها پشت سر حسن نصرالله در لبنان و جنبش " مقاومت" اسلاميها بر عليه "بيگانگان و شياطين غربي" در عراق به صف شده و ته صف ايستاده اند. رهبري حاکم بر اين جريان در مورد خطر جنگ درايران هم همين موضع را نمايندگي کرده است. آنها نقدشان تنها به قلدري آمريکا و عليه تجآوزگري آمريکا است. در جريان بحران اتمي جمهوري اسلامي و آمريکا، رسمأ اعلام کردند که چرا جمهوري اسلامي هم مانند اسرائيل و پاکستان و .... نتواند بمب اتم داشته باشد. آنها اعلام کردند نبايد دوپل مورال به جمهوري اسلامي برخورد شود. آنها آرزو دارند که "ايران" با داشتن بمب اتم "سوپرپاور" شود. ته استدلال اينها اين است که اگر به فرض محال فردا حکومت موردنظر آنها هم در قدرت باشد، تنها با اسلحه اتمي ميتوانند در مقابل آمريکاي تجاوزگر خودشان را حفظ کنند. اين سيستم فکري و اين نوع جهان بيني ناچارأ در کنار حسن نصرالله قرار ميگيرد و آنها را جنبش بر حق مردم لبنان درمقابل امپرياليسم و صهيونيسم ميداند. اين سيستم فکري نميتواند در مقابل فعاليت اجتماعي و پر سر و صداي ما عليه اسلام سياسي فقط نفس در سينه حبس کند. به همين دليل هنگامي که يک سوراخ کوچک در بادکنکشان ايجاد ميشود تمام محتويات داخل آن به بيرون پرت ميشود
فرمان چند خطي کميته رهبري اين "حزب"، قطعا در درون سازمانشان نيز با مخالفت بيشتري روبرو خواهد شد. نوشته آقايان نودينيان و قزويني و .... در متهم کردن ما به پول گرفتن از موساد قطعا با موجي از تنفر مواجه ميشود. کمونيستها و فعاليني که به ناحق در کنار کورش مدرسي سکني گزيده اند به اين راحتي پشت سر حزب الله و حسن نصرالله بسيج نميشوند و اين اتهامات نوع رئيس دانا و سحابي و گنجي و حجاريان عليه کمونيستهاي کارگري را از رهبريشان قبول نخواهند کرد
داستان عقب ماندگي و تعلق خاطر اين نوع چپ به مذهب اسلام و فرهنگ اسلامي و ناسيوناليستي قديمي است. اما اين بار خجولانه تر از هميشه تعدادي تازه وارد که از چپ به راست کوچ کرده اند، در جلد دفاع از "اتحاد مردم مسلمان و غير مسلمان" در مقابل "امپرياليسم و صهيونيسم" و در لباس دروغين "مخالفت با همه مذاهب" براي توجيه سازش با اسلاميها و در اعتراض به ما که گويا به ناحق اسلام سياسي را استثنا کرده ايم، در کنار اسلاميها عليه کمونيستهاي کارگري ايستاده اند
"چپهايي" مثل "حزب طوفان" و اسلاميهايي مثل حزب الله در لبنان و ميلي گرووش در آلمان و احمدي نژاد در ايران و... تکليفشان روشن است. اما آن دسته از "چپها" از نوع "حزب آقاي مدرسي"که نفرتشان را عليه کمونيستهاي کارگري نميتوانند مخفي کنند، درچند سال اخير در مقابل اسلاميها لکنت زبان گرفته و با لطافت با آنها حرف ميزنند. اين چرخش به راست افراطي را بايد زير نورافکن قرار داد. اينها در رابطه با کمپين عليه اسلام سياسي دهها صفحه کاغذ عليه کمونيستها و ضد مذهبها سياه کرده اند. کمونيستها را به جرم ضد مذهب و ضد اسلام بودن، وابسته به امپرياليسم و صهيونيسم و موساد و... معرفي ميکنند و به قول خودشان "افشا " ميکنند. اما اسلاميها و حزب الله را چتر حمايتي مردم لبنان و سازنده مدارس و کودکستان و .... معرفي مينمايند
اين نگرش البته به حزب مزبور محدود نيست. فراتر از اينها و از قبل هم وجود داشته است.اين نگرش به اسلام سياسي، در ميان تعدادي از " رهبران فکري" فراکسيوني هم که اخيرا از ما جدا شده اند نيز زمينه و سابقه دارد. به همين دليل در اين مورد نيز در کنار مدرسي قرار گرفته اند. درمباحثات قبلي ما با اينها در مورد نحوه برخورد به شيرين عبادي، برخورد به اعتراضات مردم در آذربايجان، تا بحث خلع سلاح حزب الله در لبنان و تا دفاع از " مردم مسلمان" و يا " زنان مسلمان" ، تا بحث جنگ در لبنان همه و همه سايه روشن اين مباحث را ميتوان ديد و اکنون علي جوادي آشکارا اعلام کرده است که "شرم دارم خود را اکس مسلم بنامم" ايشان بدون اينکه متوجه شود که يک سازمان ميتواند انوع کمپين به نامهاي مختلف سازمان بدهد بسيار ناشيانه اعلام کرده است که اسم فارسي و انگليسي اين سازمان با هم تفاوت دارد. منتقدين حتي به خودشان زحمت نداده اند که اسنادو سياستهاي اين حرکت را بخوانند و با ارجاع به يک فاکت قابل قبول نقدشان را ارائه دهند. ذهنيت خود را به جاي مواضع ما قرار داده و نقد ميکنند. عجيب اين است که هيچ کدام از منتقدين يک فاکت از ما و کمپين ما را نقل و نقد نکرده اند. اما به وفور مثل بچه محصل بيخبر از دنيا و بي مسئوليت اتهام نثار ما کرده اند
اين صف مهجور که امروز نسبت به اسلاميها "معقول" شده اند، تا ديروز در کنار کمونيستهاي کارگري و عليه اسلام سياسي بودند. با يک چرخش سياسي اکنون ادعا ميکنند سازمان اکس مسلم "در بازي قدرت هاي غربي داخل شده است". معلوم نيست بر اساس چه مدرک و گفته و نوشته اي اين چنين بي مهابا به ديگران اتهام ميزنند. ادعا ميکنند اين سازمان و کمپين ما از مذهب رويگردانيم "عليه همه مذاهب نيست". از کجاي اين کمپين چنين برداشتي کرده اند معلوم نيست. اين نوع تحليل آبکي و بي سرو ته را فقط خودشان و فرقه شان بايد بفهمند. زيرا هيچ فاکتي براي اين ادعاي خود ندراند. ادعا ميکنند قبلأ از اين نوع سازمانها را "امپرياليستها و صهيونيستها درست کرده اند". اگر اين ادعا هم درست باشد معلوم نيست چه ربطي به نا حق بودن ما دارد. بورژواها انواع احزاب و جريانات "چپ" دست ساز خودشان را هم سر هم بندي کرده اند. آيا دليلي بر عدم حقانيت بقيه سازمانهاي چپ است؟ ادعا ميکنند " شرم دارند خود را اکس مسلم بدانند، زيرا کمونيستها نبايد به اين اسم فعاليت کنند." جواب ساده است کمپين عليه اعدام، عليه سنگسار، عليه حجاب و سازمانهاي آته ئيستي و.... هم بايد شرم داشته باشند که به اين اسامي فعاليت کنند. اين نگرش کساني است که ربطي به جامعه و جنبشهاي اجتماعي ندارند. محافل خودشان کافي است که آنها را راضي نگهدارد
ادعا ميکنند "اين حرکت عليه اسلام سياسي آب به آسياب اسلاميها و راستهاي ديگر ميريزد". معلوم نيست کمپيني که عليه مذهب و اسلام و اسلام سياسي سازمان داده شده است چگونه ميتواند به نفع اينها باشد؟ ادعا ميکنند اين نوع فعاليت " ارتجاعي است زيرا تفرقه ايجاد ميکند". انگار آته ئست بودن و سازمان ضد مذهبي درست کردن هم جرم است و ايجاد تفرقه ميکند. ما از مذهب رويگردانيم و اکس مسلم معلوم است براي جامعه اي مبارزه ميکند که دست مذهب را از ارکان قانوني و سياستگذاري آن کوتاه کند. طرفداران دخالت مذهب در دولت و زندگي مردم نميتوانندمتحد ماباشند. ميگويند "اگر اين حرکت يک جبنش توده اي بود ميشد از آن حمايت کرد" ميگويند اگر يک نفر چنين کمپيني راه مينداخت ميشد تحملش کرد اما حالا که تعدادي کمونيستهاي کارگري اين کار را ميکنند نه يک نفر است و نه يک جنبش پس راست است". اين استدلال فقط از يک مغز معيوب و غير اجتماعي ميتواند ناشي شود. و بالاخره ميگويند براي اين کمپين موساد هزينه کرده است.... اين آخري بحث سياسي نيست. اين يک اتهام اسلامي و سخيف است. آنچه در بالا نقل شد از زبان و قلم حزب طوفان، حزب منشعبين و علي جوادي جاري شده است
آيا کسي که خود را چپ و کمونيست و يا خود را فقط انساني آزاده و شرافتمند بداند به اين موضعگيريها جز اسلامي بودن و عقب مانده و غير اجتماعي چه توصيفي ميتواند بکند
اين اتهامات سخيف و "انتقادات" و " ارزيابيهاي" مذکور علاوه بر جريانات اسلامي و حزب چند نفره "طوفان" بويژه از سوي کساني و يا محافلي صورت گرفته است که قبلا از حزب کمونيست کارگري ايران جدا شده اند. منشعبين که سه سال قبل با پرچم راست رفتند، بعد از خوابيدن گرد و خاکها ، خرشان در گل فرو رفته و رهبرشان که پرچم دار " چپ هيچ چيز نيست و راست در جامعه دست بالا دارد و حزب الله مدرسه و مهد کودک ميسازد و ..." مورد اعتراض خوديها هم قرار گرفته است. ظاهرأ حزب مذکور اگر با اطلاعيه ها و برخي موضعگيريهاي بعد از وقوع ماجرا رنگ و روغن ميشود ولي در درونشان قيامتي است. هر کس براي خودش يک حزب است و هرکس حرف خودش را ميزند. درگير شدن با ديگران و بويژه درگير شدن با رهبران حزب کمونيست کارگري براي اينها در شرايط امروز نعمتي است. زيرا اينها هويت خودشان را نه در رابطه با جامعه و طبقات بلکه در تقابل با کمونيستهاي کارگري تعريف ميکنند. علي جوادي از اينها هم پرت تر و بي ربط تر به سياست و جامعه است و نبايد اورا جدي گرفت
اما منشعبين دراين "جدال" بد جوري به مخمصه افتاده اند. هنگاميکه پيشنماز (کميته رهبري حزب "حکمتيست") فرمان چند خطي صادر ميکند و از اعضا خود و مردم ميخواهد که به سازمان اکس مسلم نپيوندند زيرا "این کمپین در نهایت آب به آسیاب جریانات اسلامی و دست راستی در اروپا میریزد"! نمازخوانهايي از نوع اسد نودينيان، جمال کمانگر و قزويني و... ادبيات آن چناني توليد ميکنند که به درد مسجد و منبر آخوند ميخورد. اينها حرکت ما را عليه مذهب و اسلام سياسي صهيونيستي و وابسته به موساد معرفي ميکنند. اين افتضاح سياسي که رهبري اين جريان به بار آورده است عاقبت نا خوشايندي است. اينها اينبار تا قعر دره سقوط خواهند کرد. اسد نودينيان و محمود قزويني و.... از "حزب حکمتيست" حاضر شده اند اتهامات نخ نماي کيهان شريعت مداري را تکرار کنند. اينها مستقيم و غير مستقيم نوشته اند: اگر ما کمونيستهاي کارگري عليه اسلام سياسي فعاليت ميکنيم، پول از سازمان امنيت اسرائيل گرفته ايم. ما اين نوشته ها و گفته هاي اخيرشان را قاب ميگيريم و به گردنشان آويزان ميکنم تا مردم بدانند، که عاقبت راست روي و سينه زدن زير پرچم "مردم از سوسياليسم رم ميکنند" " راست در جامعه ايران دست بالا دارد" و " حزب الله لبنان چتر حمايتي مردم است" و دفاع از "آزادي بيان" حاکمان در جريان شورشهاي آذربايجان و دفاع از "حق مساوي همه کشورها براي داشتن سلاح اتمي" به کجا ميرسد
مبارزه با مذهب
يک جنبه مبارزه و فعاليتهاي سازمان اکس مسلم و همچنين مباحث چندين ماهه اخير بر روي همين موضوع متمرکز است زيرا طرفداران کليسا هم مثل "منشعبين عزيز ما" فکر کرده بودند که در اين ميان ميتوانند کلاهي براي مشروعيت خود بدوزند. اما هنگاميکه بيانيه سازمان اکس مسلم و مصاحبه هاي رهبران اين سازمان و کتاب اشميت سالومون چاپ شد و ضديتشان با هر نوع مذهب و خرافه اي عيان شد و مورد استقبال واقع گرديد، آنها به صف محالفين تند ما ملحق شدند. هنگاميکه دولت به دليل مماشات با اسلاميها و تدريس مذهب مسيحي و اسلامي در مدارس تحت فشارقرار گرفت همه متوجه شدند که داستان از چه قرار است. در مقابل اين موج تعرض ما، همين جريانات هم به تبليغات جنگ سردي پناه بردند و اعلام کردند که مينا احدي و اعضاي اين سازمان کمونيست و اعضاي حزب کمونيست کارگري ايران هستند و بعضأ لقب استالينيست به حزب کمونيست کارگري الصاق کردند که بتوانند تعرض ما را خنثي کنند. با اين وجود اکنون اصحابان غار نشين در حزب توفان و منشعبين، از ما ميپرسند آيا ما فقط عليه اسلام هستيم، يا همه مذاهب. و علي جوادي هم ما را راست توصيف کرده است که گويا آب در سياست ضد مذهبيمان ريخته ايم. معلوم نيست اين آدمهاي غير مسئول از کجا بر اساس کدام سياست و کدام سند چنين ادعا ميکنند. انسانهايي که مسئوليتي احساس نميکنند و نقشي در دنياي موجود نميتوانند بازي کنند ظاهرأ مجازند که هر حرف سبک و بي قيمتي را به زبان بياورند. اينها قاضي خود گمارده ناظر بر فعاليت ما شده اند. انگار خودشان در کره مريخ زندگي ميکنند و زبان و قلمشان بند آمده است که در اين دنياي کثيف کاري به نفع جامعه انجام بدهند
براي اطلاع خوانندگان اينجا توضيح کوتاهي را لازم ميدانم که اين حرکت و ايده آن چگونه تکامل پيدا کرد. کمپين سازمان اکس مسلم به اسم " ما از مذهب روي گردانيم" اعلام شده است. اين با حرکت و جنبش زنان در سال ١٩٧١ تداعي ميشود. کمپيني با عنوان "ما سقط جنين کرده ايم"، حرکتي بر عليه غيرقانوني بودن سقط جنين در آلمان. آنزمان مجله اشترن ، عکس تعداد زيادي از زنان را روي جلد خود چاپ کرد و اين شروع يک حرکت موفق در آلمان بوده است. ميکائيل اشميت سالومون که يکي از چهره هاي شناخته شده ضد مذهب در آلمان است، ايده اوليه کمپيني به اين نوع را بر عليه مذهب و اسلام داشت که با مينا احدي در اين مورد حرف زده و توافق کردند که بر طبق اين الگو در آلمان کمپيني راه انداخته شود. در ادامه جلسات آمادگي براي سازمان دادن اين حرکت که حدود يکسال به طول انجاميد، با چندين سازمان چپ، سکولار و اومانيست و ضد مذهب در آلمان، تصميم گرفته شد که با مجله اشترن صحبت شود و درست طبق همين الگوي ١٩٧١ رفتار شود. اما در جريان رقابتهاي مديا با هم قبل از اعلام موجوديت رسمي سازمان اکس مسلم، مصاحبه مينا احدي و نور جباري با مجله فوکوس که قرار نبود علني شود از طرف اين مجله بر خلاف توافق قبلي علني شد و به همين دليل اين کمپين از طريق مجله اشترن به همان شکل مورد توافق معرفي نشد. اما دهها روزنامه و مجله و از جمله اشترن به اشکال ديگري اين کمپين را معرفي کردند
ما در همه اين رسانه ها بر عليه همه مذاهب موضع گرفتيم و سازماني را که اعلام کرديم، متکي بر تحليلي واقع بينانه و مارکسيستي از اوضاع دنيا و يکه تازي اسلام سياسي و ميليتاريسم آمريکا است. به همين دليل ما سازماني اساسأ بر عليه اسلام و اسلام سياسي تشکيل داديم، که خود را بخشي از جبهه سوم ميداند و عليه هر دو قطب تروريستي فعاليتش را آغاز کرد
اما در مورد اسم اين سازمان: در مورد اسم اين سازمان خيلي بحث شد. پيشنهادات مختلفي مطرح شد. اما ما بايد سازماني اعلام ميکرديم که پرووکاسيون ميکرد و توجه ها را جلب ميکرد. سازمان و يا شوراي مرکزي کسانيکه از اسلام دست کشيده اند و اسم "اکس مسلم" و "ما از مذهب رويگردانيم"، نيتجه مباحثاتي طولاني بود. در عمل ديديم که اين اسم درست ترين انتخاب بود. ما در بيانيه اعلام موجوديت اين سازمان اعلام کرديم که جنبش ما جنبشي عليه همه مذاهب و عليه اسلام و بويژه اسلام سياسي است. ما يک سازمان سياسي هستيم در مقابل اسلام سياسي مي ايستيم. در هر مصاحبه و يا مناظره اي در مورد همه اين جوانب سوال شده و جواب داده شده است. در بيانيه اين سازمان در اسکانديناوي که فارسي آن نيز براي همه قابل دسرس است اين مضامين صريح نوشته شده است. "مخالفين" ما اگر غرض و مرضي نداشتند ميتوانستند ماهيت و اهداف اين سازمان را مثل ديگران مطلع شوند و قضاوت کنند. اما مشکل اينها چيز ديگري است. اينها فعاليت فرقه اي را بر فعاليت اجتماعي ترجيح ميدهند. اين يک خاصيت چپ حاشيه اي بوده و هست
ما رسمأ و علنأ اعلام کرده ايم که بخشي از جبهه سوم درمقابل دو قطب تروريستي اسلامي و ميليتاريسم آمريکا و متحدينش هستيم. ما نميتوانستيم با دوستان خودمان در آلمان و در اين کمپين و يا با اشميت سالومون به توافق برسيم، مادام که همه ما از جبهه سوم دفاع نميکرديم و عليه دو قطب تروريستي نمي ايستاديم. ميکائيل اشميت سالومون و يا هارتموت کراووس سر دبير نشريه " هينترگروند" و يکي از کمونيستهاي معروف آلمان، از امضا کنندگان اوليه بيانيه جبهه سوم در آلمان و از بنيان گذاران اين کمپين "ما از مذهب رويگردانيم" هستند. آنها با ما اين بيانيه را منتشر کرده و سايت جبهه سوم را لينک داده اند. اشميت سالومون چندين کتاب ضد مذهبي معروف و پر فروش نوشته و شخصيتي محبوب و شناخته شده در آلمان است. او البته مورد نفرت اسلاميها، کليسا و حاکمان است
نقد نظم نوين جهاني و اينکه دو قطب تروريستي به هم خدمت ميکنند و همديگر را تکميل ميکنند يک نکته محوري توافقات ما بوده و هست. در عين حال ما نميتوانستيم با هم در يک کمپين و يک سازمان باشيم، مادام به يک جنبش اعتراضي عظيم و سکولار در دنيا ٬به قطب سوم عليه دو قطب تروريستي دنيا معطوف نميشديم. ما نميتوانستيم عليه دخالت کليسا و سازش دولتهاي غربي با جريانات مذهبي توافق نداشته باشيم و با هم همکاري کنيم. اين توافقات قبل از سازمان دادن چنين کمپيني حاصل شده بود. اين کمپين در واقع حاصل توافقات سياسي پايه اي تر ما دراين موارد بود. نه تنها اين ما نميتوانستيم باجرياني همکاري کنيم که با کمونيسم ضديت داشته باشد. اعضاي سکولار ما ميتوانند کمونيست نباشند اما نميتوانند مذهبي، ضد کمونيست و دست راستي و نژاد پرست باشند. اين فعاليت مشترک به همه ما نشان داد که جهان متمدن زنده و معترض است. استقبال گسترده از کمپين ما در جامعه يک نمونه ديگر حضور فعال جنبش سکولاريستي و اومانيستي بود. بهتر است مخالفين ما و يا همين غارنشين و بيخبر از دنيا هم از خواب بيدار شوند و واقعيات اين دنيا و اين جنبش اجتماعي را آنطور که هست ببينند. توصيه کنم مصاحبه ها و بيانيه هاي اين سازمان را نگاه کنند تا ببيند که در آلمان و اطريش و سويس، در اسلوواکي، جمهوري چک تا روسيه و تا کانادا و تا امريکا و اسکانديناوي، مصاحبه ها ي رهبران اين سازمان وبويژه مينا احدي چه فراخواني دارد و به چه حمله ميکند و از چي دفاع ميکند. اما متاسفانه در دنياي ماليخولياي مخالفين ما که هر کدام سرشان به فرقه و محفل خود مشغول است اين انتظار اضافي است
چپ سنتي در حاشيه جامعه
امروز در دنيا جنگ و نبرد عظيمي با مذهب آغاز شده است. اينرا حتي مجله اشپيگل در همين شماره هفته اول ژوئن خود جار زده و نوشته است " همه چيز تقصير خدا است" اين تيتر روي جلد شپيگل است. راست ترين محافل در هيئت حاکمه دول غرب نيز اذعان ميکنند که اوضاع عوض شده است. استقبال بي نظير از کمپين "ما از مذهب رويگردانيم" و سازمان اکس مسلم يک گوشه کوچک اين تغيير اوضاع را نشان داد. استقبال بي نظير از کتابهاي انتقاد به مذهب و مثلا کتابهاي ریچارد داوکینز ، استقبال از مصاحبه هاي مينا احدي و کتابهاي ضد مذهبي بويژه ضد کليساي اشميت سالمون در آلمان ، بي صدا و حاشيه اي شدن تزها و تئوري پردازان مدافع نسبيت فرهنگي و جامعه مولتي کولتي و پست مدرنيستي، وجود گوش شنوا براي نقد به مذهب و نقد به اسلام و اسلام سياسي، همگي در مقابل چشم ما در جريان است
چپهاي سنتي و عقب مانده و غير اجتماعي، ميگويند چرا به همه مذاهب نقد نميکنيد و فقط به اسلام و يا اسلام سياسي گير داده ايد: کمپين سازمان اکس مسلم به اسم "ما از مذهب روي گردانيم" آغاز شده است و اعضا سازمان ما هم مسلمانان سابق هستند و هم ديگراني که هرگز مسلمان نبوده اند. يک شرط عضويت در اين سازمان اين است که فرد بايد آتئيست باشد يعني هيچ مذهبي نداشته باشد
ما ميتوانستيم سازماني اعلام کنيم به اسم آتئيست، ضد خدا، ضد مذهب و ..... اما کسي که کمي از دنيا خبر داشته باشد ميداند هزاران سازمان اين چنيني همين الان وجود دارند. ما با تعداد زيادي از آنها ارتباط داريم. ميتوانستيم سازمان عليه اسلام سياسي اعلام کنيم، و يا هر اسم دلخواه ديگري که حزب طوفان و حزب "حکمتيست" را راضي کند را انتخاب کنيم. اما تمام بحث ما اين بود که نميخواستيم يک سازمان يا انجمن ديگري در کنار هزاران انجمن موجود باشيم. ما نميخواستيم فعاليتي داشته باشيم که شباهتي به اين چپ حاشيه اي و بيدرد داشته باشد و شب و روز درمحافل خودمان به خاطره هاي گذشته رجوع کنيم
ما مي خواستيم دنيا را متوجه حقايقي بکنيم که تا کنون گوش شنوا براي شنيدن آنها نبود. ما ميخواستيم سد ميدياي ميليوني را بشکنيم که شکستيم. ما ميخواستيم تابو شکني کنيم و اسمي را انتخاب کنيم که تنها حزب اللهي هاي رسمي را ناراحت نکند بلکه جريانات نيمه اسلامي را هم وادار به عکس العمل کند، که کرد. ما ميخواستيم جامعه را قطبي کنيم. ما ميخواستيم عکس مارکس و شعار آزادي برابري را به در جلو چشم ميليونها انسان قرار دهيم و اين کار را کرديم. هنگامي که در پشت صحنه مصاحبه با مينا احدي در تلويزيون
WDR
که ميليونها بيننده دارد عکس مارکس و شعار آزادي برابري ظاهر شد اين اصحابان غار نشين "منتقد" ما خواب بودند. ما تا کنون به بسياري از اين اهداف رسيده ايم. ما نميخواستيم کاري کنيم که مثل سلمان رشدي و تسليمه نسرين ناچار به مخفي شدن و مخفي زندگي کردن بشويم. ما کمونيستهايي هستيم که ميخواهيم جامعه را به تکان در آوريم. ما نميخواستيم و نميخواهيم چپي از نوع گروههاي حاشيه اي باشيم که مرتب با خودشان کلنجار ميروند و نميدانند در جامعه چه ميگذرد
ما کمپيني را آغاز کرديم که سلمان رشديها را هم نجات بدهيم و آنها بتوانند علنأ به خيابان بيايند و بگويند خدا و پيغمبران خدا را قبول ندارند و اسلامي ها هم هيچ غلطي نميتوانند بکنند. در جريان اين کمپين اسلاميها تا کنون البته بجز فرمان قتل غير رسمي و مخفيانه بدون اسم و رسم، هيچ غلطي نکرده اند. ولي چپهايي از نوع "حزب طوفان" و حزب "حکمتيست" و علي جوادي تمام آنچه در درون داشتند را بيرون ريختند و متاسفانه بوي گند آن، همه انسانهاي کمونيست و آزاديخواه را آزار داد. در کنار اسلاميها عليه کمونيستها و ضد دينها اتهام زدند و نوشتند و مصوبه اعلام کردند
يک نکته محوري اما همواره مورد تائيد ما بوده و در مصاحبه ها نيز تکرار شده است٬ يک جنبه مهم کار ما آگاهگري و مبارزه عليه مذهب و يا مذهب زدايي است. در دنياي امروز و در نظم نوين جهاني٬ اسلام و اسلام سياسي يک قطب مهم تروريستي و يک محصول نظم نوين است. اين نظم ضد انساني است. اسلام سياسي و تروريسم اسلامي اکنون يک معضل مهم جهاني است. ما با اين کمپين برعليه اسلام سياسي و سازمانها و دولتهاي اسلامي مبارزه ميکنيم و سوت آغاز اين نوع مبارزه را در آلمان زده و بر عليه دخالت سازمانهاي اسلامي و قدر قدرتي آنها و عليه مماشات دولتهاي غربي با آنها در اينجا مبارزه ميکنيم. آيا اين بد است٬ به ضرر مردم است٬ به نفع اسلاميها است؟ آيا مخالفين اين کمپين نمي فهمند که امروز جايگاه اسلام و اسلام سياسي با کليسا و بوديسم و يهوديت و... در عرصه سياست جهاني متفاوت است؟ آيا ما با کليسا و دخالت مسيحيت در دولت و آموزش و پرورش مبارزه نميکنيم؟ چرا تعدادي از دور با دوربين جامعه را نگاه ميکنند و داور فعاليتهاي ما شده اند. چرا اينها منشا هيج اثر و تغييري نيستند اما هميشه مدعي و داور خوبي و بدي فعاليت ما هستند.؟ خيلي محترمانه بايد به اينها گفت لطفأ جل و پلاستان را جمع کنيد و برويد جايي که گوش شنوا پيدا کنيد. ما را با دنياي شما کاري نيست
در شرايطي که اسلام و اسلام سياسي با ترور و رعب و وحشت دارد به سيستم آموزش و پرورش در اروپا بيش از پيش رخنه ميکند. اين جريان با خود کثافات ديگر و از جمله مذاهب ديگر را نيز وارد ميدان ميکند و يا به آنها مشروعيت بيشتري مي بخشد. ما براي مقابله با تدريس قران و اسلام در مدارس به کودکان بايد از ممنوعيت تدريس مذهب دفاع کنيم و اين کار را کرده ايم. در حقيقت با يک تير دو نشان ميزنيم. مبارزه عليه مذهب و دخالت مذهب، هر مذهبي در سيستم و قانون و آموزش و پرورش بايد همه جانبه و هماهنگ پيش برده شود و ما داريم همين کار را ميکنيم. مشکل مخالفين ما اين نيست. آنها از دور نشسته و منتظر فول گيري هستند. اما فولي هم اتفاق نيفتاده است. مشکل آنها احساس نزديکي به اسلاميها در مقابل "امرياليستها" است. مشکل آنها گسترش نفوذ ما کمونيستهاي کارگري است. اينها دردشان نگهداشتن فرقه خود به دور سفره فرقه شان است. البته اجازه بدهيد همينجا بگويم با اين اکروبات بازي چپ- اسلامي کسي را نميتوان متحد نگهداشت. کساني که يک عمر عليه اسلام و اسلام سياسي فعاليت کرده اند را نميتوان به لشکر حزب الله تبديل کرد. کسي نميتواند مخالف خلع سلاح حزب الله باشد و مدعي مبارزه با اسلامي سياسي هم باشد
سخن آخر
رفقا و دوستان ديروز و امروز
در دنيا يک رنسانس نوين در حال اتفاق افتادن است. دنيا و بشريت مدرن درمقابل هر دو قطب تروريستي موجود از خود دفاع ميکند و در اين مقابله به پرچم انساني مارکس و منصور حکمت نياز دارد. بدون اين پرچم اين مبارزه يا به نتيجه مطلوب نميرسد، يا به هدر ميرود و شکست ميخورد. ما در حال انجام يک نبرد مهم سياسي هستيم. کساني در جريان اين نبرد عظيم اجتماعي از سر "ضد امپرياليستي" و اسلام دوستي غش کرده و يا به دليل منافع خرد تشکيلاتي و فرقه گرايي در مقابل ما ايستاده و عليه صف بشريت مدرن و کمونيستهاي کارگري که در جبهه هاي متعددي در حال جنگ هستند ليچار ميگويند. کساني اين کمپين را پيش ميبرند که محبوب ميليونها انسان ضد مذهب و مخالف اعدام و و سنگسار و خواهان برابري و آزادي هستند. خطاب من به کمونيستهايي است که خود را متعهد به تغيير دنياي موجود ميدانند. در اين نبرد مهم شرکت کنيد و عليه اسلام سياسي و عليه دخالت مذهب در زندگي مردم به اين کمپين بپيونديد. کساني که براي منزه طلبي خود و دوري از تحولات جامعه به دنبال بهانه هستند هميشه بهانه موجود است. اما کسانيکه ساکت هستند و تا کنون نظاره گر اين جدال در محالفت با اسلام سياسي و کل مذهب اسلام بوده اند بايد معلوم کنند در مورد اين "اسلام گيت" رهبري حزب "حکمتيست" چه ميگويند؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر